واقعيت اين است كه اغلب آدمها بهكار تنها بهعنوان منبع درآمد نگاه نميكنند. ما چه فقير باشيم و چه ثروتمند، ساعات زيادي از زندگيمان را صرف كار ميكنيم. «كار به شخصيت ما شكل ميدهد و يكي از راههاي ابراز وجود ماست». بنابراين فروكاستن كار به صرفِ منبع درآمد، بيانصافي است.
ميتوان راجع بهكار پرسشهاي جدياي مطرح كرد. ميتوان پرسيد ميان كار و معناداري زندگي چه نسبتي هست؟ ميان كار و دستمزد چه نسبتي هست؟ مرز جدايي كار از تفريح دقيقا كجاست؟ چرا براي بعضيها كار امري جذاب است و براي ديگران مايه انزجار؟ چرا بعضي كار را نفرين ميدانند و با زحمت و سختي انجامش ميدهند ولي ديگران تنها با كار كردن است كه احساس شاد زيستن دارند؟ چرا بعضي از ماها مدام كار عوض ميكنيم؟ و آيا دوران كار به پايان رسيده است؟
كتاب «كار» از مجموعه «تجربه و هنر زندگي» با ارائه تاريخچهاي ازكار، بهكار از منظرهاي مختلف نگاه و با بازبيني آن سعي ميكند به پرسشهايي از اين جنس پاسخ دهد.
نظر شما